كمي دلهره دارم كمي دل مشغولي
تو قالب هاي پيشين جايي ندارم
... انگار خواه يا نا
خواه بزرگ ميشوم، بزرگ تر از جسمم گاهي ،
ديروز دوستي ميگفت شايد به همين علت است كه وقتي چشمهايت را ميبندي سريع
خواب ميبيني..!
گاهي اين قدر اين جدايي ملموسه كه فكر ميكنم ايستاده ام كنار خودم، و خودم
را ميبينم كه حرفهاي روزمره ميزنم با همكارم
و ان ديگرم علاقه اي به اين اجتماع ندارد، به اين تحصن ريا .....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.