۱۳۹۲ آبان ۲۷, دوشنبه

نفهميدم چه طور شد كه يك دفعه بي تفاوتي و نفرت جاي اون همه عشق رو گرفت ...اصلا نفهميدم 
چطور سالهايي جواني ام پشت حبابي از دست رفت...چطور روزهايي امدند همراه سردرد ، سردرد باقي مانده از شبهايي كه من تنها اشك ريختم ، تنها دعا كردم...تنها نوشتم
همه روزهاي تنهايي ، تنهايي يارم بود.....
كاش ميدانستم كجا اشتباه كردم ...افسوس كه زمان قابل برگشت نيست ، افسوس  ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.